پنجشنبه دوم مهر 1394 مصادف با عید سعید قربان بود و ما
میخواستیم از بعداز ظهر چهارشنبه بریم گرمسار خونه ی
بابا حمیداینا . همین که نشستیم توی ماشین تا بریم
بابا امیر که از قبل شنیده بود عیدقربان برای سوراخ کردن
گوش مبارک و میمونه پیشنهاد داد شبه عیدی بریم گوشت
رو سوراخ کنیم و بعد بریم گرمسار . خلاصه با کمی ترس ولرز
رفتیم به محله مورد نظر و بعد از چندتا سوال و جواب
تصمیم قطعی گرفتیم و گوشت رو سوراخ کردیم و یه جفت
گوشواره کوچولو و زیبا با نگین سفید به گوشت زدیم .
اولش کمی گریه کردی ولی زود یعنی همین که مطب
دکتر رو ترک کردیم آروم شدی و البته خیلی هم زیباتر
توی ماشین هم کمی شیر خوردی و تا مقصد خوابیدی .
دوستت داریم یه عاااااااااااااااااااااااااالمه
هرچی بگم بازم کمه بوووووووووس